صفحات

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

مینی مال

چند تا از مینیمال هام (داستان های خیلی کوتاه) رو می زارم برای شروع...

_____________

رضایتی که من دوست ندارم ...

سکوت آنها مرا اذیت می کرد.

هوا خوب بود، اما سکوت آنها به هیچ عنوان!

باد وقتی وزید، احتمالا هم احساس من شده بود،

و برگ ها شروع به پچ پچ کردند.

_____________

نام

آه من این نام را دزدید ه ام!
از آنها اجازه هم نگرفته ام.
به محفل خصوصیشان دعوت شدم و این نام را دزدیدم و دیگر به آنجا برنگشتم. آنها از من ناراحت خواهند شد.
من خیلی کثیفم. چند روزی است حمام نرفته ام ...

_____________

تنبل است!

تنبل است،

دست راستم را می گویم.

در آینه خود را زرنگ نشان می دهد،

اما من فریبش را نمی خورم

کمتر محتاجش شده ام،

چون تنبل است.

هیچ نظری موجود نیست: