صفحات

۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

شادی نوروز خود را با خانواده شهدا قسمت کنید

فراخوان زنجیره وبلاگ نویسان سبز

هم وطن

در آستانه دومین نوروز سبزی که روزهای سیاه کودتای ما را در بر خواهد گرفت، جای خالی همراهان دیروزمان بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. شوربختانه زمستان سرد 89 نیز با شهادت تنی چند از یاران سبزمان همراه شد تا بیشتر از پیش بی‌تاب پایان یافتن زمستان سیاه استبداد شویم. این یلدای تاریک دیر زمانی است که سخت جانی می‌کند، اما چه باک که باور ما در سر زدن سپیده بر بام وطن تردید ناپذیر است. تا آن روز تنها صبوری می‌خواهیم و امید.

همراه سبز

در واپسین روزهای سال «استقامت و پایداری جنبش سبز»، ما، زنجیره‌ای از وبلاگ نویسان سبز گرد هم آمده‌ایم تا شادی‌های کوچک نوروزی خود را با بازماندگان شهدای جنبش قسمت کنیم. سلامی به گرمی، دستی به مهربانی و کلامی به شادی، کوچکترین عیدانه ما برای کلبه‌هایی است که در سوگ عزیزان به ماتم نشسته‌اند. دل‌های ما نوروز امسال را در کنار خانواده‌های شهدا تحویل خواهد کرد. پس از شما خوانندگان خود نیز دعوت می‌کنیم تا به ما بپیوندید و ما را در انجام این گام کوچک یاری رسانید.

زنجیره ولاگ نویسان سبز، شما خواننده این نامه را فرا می‌خواند تا نوروز امسال را با ارسال یک کارت تبریک، یک پیام محبت آمیز و یا یک شاخه گل، با بازماندگان شهدای جنبش تقسیم کنید.

به امید جشن نوروز آزادی

زنجیره وبلاگ نویسان سبز

پی نوشت:

دوستان وبلاگ نویس در صورت تمایل به حمایت از این طرح، پس از انتشار این نامه در وبلاگشان، آدرس وبلاگ خود را به ای-میل (arman.parian@gmail.com) ارسال کنند.


۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

این چه وضعیه آخه؟

تدریس می کنم. از برای بیکار نبودن و و البته کاری است دانشجویی. بعد ها بیشتر از خاطرات تدریس خواهم نوشت تا سرعت تغییر را بیشتر نشان دهم. تغییری که همه لمس کرده ایم و همه می دانیم آنها که تنها یک دهه بعد از ما به دنیا آمده اند چه متفاوت می اندیشند نسبت به ما. وقتی که تو در کسوت معلم آنهایی، چیز هایی می بینی به غایت تعجب برانگیز. از دیده هایم بیشتر خواهم گفت اما فعلا به این بسنده می کنم.

یکشنبه بود اول اسفند و از قبل می دانستم و همه می دانستند شهر هوایی دیگر خواهد داشت. در دفتر دبیران نشسته بودم که دبیری که نمی دانم چه تدریس می کرد سکوت را با شادی شکست:

- امروز همه ی کاروان ها گفتن می رن انقلاب ...

دبیر دیگری که از محاسنش می شد خط سیاسی اش را حدس زد،متعجب پرسید:

- همه؟ منظورت چیه؟

- همه دیگه؟ همه ی هیئت ها. قبلا فقط حاج منصور بود حالا همه گفتن می ریم "تسویه حساب".

من که اولین خبر ها رو از صبح تا اون موقع از راهپیمایی آنروز می گرفتم کمی ترسیدم.

دبیر دوم گفت:

- عب نداره بزار برن. بزار دو تاشون انقدر همدیگرو بزنن تا حالشون جا بیاد.

من که ابتدا از این آرزو متعجب شدم، وقتی حمایت جمیع دبیران را از این آرزو دیدم تعجبم دو چندان شد. همه ابراز امیدواری کردن این اتفاق بییفتد و مردم همدیگر را بزنند. نه کسی آرزوی مرگ فتنه را کرد و نه کسی آرزوی آزادی را. نمی دانم کدامیک واقعا آن آرزو (جنگ مردم با هم) را داشت و کدامیک صرفا خواست هم رنگ جماعت شود. نمی دانم بعد از کار، کدام، همراه کاروان ها شد و کدام، معترض به خیابان رفت. حتی نمی دانم از آن جمع کسی به خیابان رفت یا نه.

آنچه می دانم این است که گفتمان "کنار ایستادن" بسیار عرف است در این جامعه. به جرئت می گویم خارج از محیط دانشگاه در نیم سال گذشته حتی یک نفر را ندیده ام در رابطه با اتفاقات اخیر ایران موضعی مشخص بگیرد. گویا نه کسی طرفدار احمدی نژاد است نه موسوی. برای من حتی شرایطی پیش آمد که بعد از نماز جمعه ی دهه ی فجر رهبری با چند نفر از شرکت کنندگانش به بحث بنشینم. باور نمی کردم دفاع از رای پیشکش، آنها حتی موضعی مشخص در قبال دفاع از امام جمعه نیز نمی گرفتند.

چند مصداق دیگر برای سخنم دارم اما نتیجه گیریم را می گویم.

جامعه ی ایرانی همین است. ما با توجه به شرایط محیطی خودمان ممکن است در حال و هوای اعتراض علیه حکومت و یا دفاع از آن باشیم. این محیط ها می توانند دانشگاه، اینترنت، ماهواره، صدا و سیما، درون خانواده و ... باشند. اما واقعیت آن است که اندکی از ما حاضریم خارج از آن محیط ها به دفاع از عقایدمان بپردازیم. تا زمانی که اکثریت ما عقایدمان را درون "حفاظ گروهییمان" مدافع باشیم اوضاع بر همین منوال است. جامعه ای که تا چشم کار می کند پر است از انسان های ناراضی بی خیال.

به راستی چرا اوضاع اینگونه است؟

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

نامه ی سرگشاده

قرار بود دیشب این پست را بگذارم اما متاسفانه به اینترنت دسرسی نداشتم. به هرحال با ساعاتی تاخیر آنچه در ادامه می آید نامه ای به علی مطهری است از سوی بیش از 55 وبلاگ سبز(طبق آخرین آمار):

در ضمن لیست در حال تکمیل امضاکنندگان اینجا است.


خدمت جناب آقای علی مطهری

با عرض سلام و احترام

ما، گروهی از هم‌وطنان شما هستیم که خود را فعال و هوادار «جنبش سبز مردم ایران» می‌دانیم. جنبشی که اعضایش از زمان برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری تاکنون متحمل رنج و درد فراوان شده‌اند. ما برخی از همراهان خود را در خاک و خون دیده‌ایم و گروه بیشتری را امروز در بند و اسارت داریم. ما مورد ظلم قرار گرفتیم اما همچنان دادگاهی برای تظلم‌خواهی نمی‌یابیم.

آقای مطهری

در ریشه‌یابی علل و عوامل اتفاقات ناگوار 20 ماه گذشته میان ما و شما اختلافاتی وجود دارد. اختلافاتی که شاید بتوان در فضایی آرام به حل و فصل آنان دل بست و شاید هم هیچ گاه به توافقی قطعی بر سر آنان دست نیابیم، اما در این میان ما تشابهاتی هم می‌بینیم که می‌توانند محوریتی برای یک حرکت مشترک شوند.

ما به مانند شما از تداوم وضعیت نابسامان کنونی که بن‌بستی ناگوار را بر سر راه کشور قرار داده است به ستوه آمده‌ایم. ما خواستار بازگشت آرامش و آسایش به کشور و رفع فضای کینه و نفرت و خشم هستیم.

ما به مانند شما از تداوم خشونت‌های خیابانی، کشته شدن هم‌وطنانمان و بازداشت‌های گسترده ناخرسند هستیم و توقف این وقایع تاسف بار را برای مصالح خود و کشور در اولویت می‌دانیم.

ما به مانند شما از قانون‌گریزی و تصمیمات شخصی و جناحی و گروهی آسیب دیده‌ایم و بزرگترین قربانی چنین روندی را مصالح کلی کشور و ملت می‌دانیم.

ما به مانند شما راه حل عبور از بحران را نه در فضایی ملتهب و سرشار از دروغ و تهمت، که در سایه آرامش و گفت و گو جست و جو می‌کنیم.

و در نهایت ما نیز چون شما پافشاری بر لجاجت و تمامیت‌خواهی را ریشه تمامی این مصیبت‌ها می‌دانیم و امیدواریم همه شهروندان کشور، به ویژه مسوولین حکومتی با سعه صدر بیشتری به سخنان و مطالبات طرف مقابل گوش فرا دهند.

جناب مطهری

ما امیدواریم همین میزان از اشتراکات برای آغاز حرکتی مشترک در راستای نیل به توافقی مطلوب (هرچند حداقلی) کفایت کند. پس صادقانه و صمیمانه دست یاری به سوی شما دراز می‌کنیم چرا که شما را فردی صادق، هرچند در مخالفت با خود می‌شناسیم.

آقای مطهری

«جنبش سبز ایران» امروز جنبشی متکثر با خواسته‌های گوناگون است. هر کسی از ظن خود یار آن شده و به اعتراف شاخص‌ترین چهره‌هایش هنوز کسی نتوانسته است کلیتی را به تمامی اقشار حاضر در آن منتسب کند. با این حال ما گروهی از دل همین جنبش هستیم که امیدواریم تا با محوریت قانون، انصاف و مصالح ملی شاهد برقراری گفت و گو با نمایندگان منصف و صادق حاکمیت باشیم. در این راه خواسته‌های ما به صورت شفاف مطرح شده و هرکس که مدعی دلسوزی برای کشور و مردم است باید برای برآورده‌سازی آن‌ها تلاش کند:

ما خواستار رفع حصر خانگی رهبرانمان هستیم. آنانی که در هیچ محکمه‌ای محاکمه نشده‌اند و بر خلاف قانون و بدون هیچ اتهام اعلام شده و جرمی اثبات شده در حصر گرفتار آمده‌اند و از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی خود محروم مانده‌اند.

ما خواهان تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی هستیم که صراحتا در بند 27 قانون اساسی ذکر شده است.

ما خواستار آزادی همراهان در بندمان هستیم که گروه گروه و بی‌هیچ گونه اتهام مشخصی بازداشت می‌شوند و بدون محاکمه در دادگاهی رسمی در بند و زنجیر به سر می‌برند.

ما خواستار آزادی مطبوعات و رفع هرگونه سانسور هستیم. حقی بدیهی و اولیه که در بند به بند قانون اساسی کشور به ویژه مواد 3، 24 و 175 مورد تاکید قرار گرفته است.

ما خواستار خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور هستیم که آن را بزرگترین خطر برای مصالح ملی و مایه وهن و بی‌آبرویی کشور می‌دانیم.

و در نهایت ما خواستار برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم هستیم که تنها مستبدین و دیکتاتورها می‌توانند با آن مخالفت کنند.

جناب مطهری

بپذیرید که در این فضا، هر بارقه‌ای از هم‌گرایی، هرچند به مصداق کورسویی لرزان، باید به فال نیک گرفته شود و مورد حمایت قرار گیرد تا بتوانیم به توافق‌های بزرگ‌تر چشم امید ببندیم. ما تنها می‌خواهیم به شما اطمینان دهیم که اگر در راستای تلطیف فضا و بازگشت امور کشور به روند عادی خود گامی بردارید صمیمانه از اقدامات شما حمایت خواهیم کرد. با این حال ما گمان می‌کنیم تا زمانی که ارتباط فعالان جنبش با چهره‌هایی که به صورت نمادین رهبران جنبش خوانده می‌شوند برقرار نگردد، حداقل‌های این توافق هم قابل دسترسی نیست.

پس اجازه بدهید از شما بخواهیم تا به نمایندگی از این جمع اعلام کنید آزادی رهبران جنبش ما، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حصر خانگی از جانب فعالان جنبش سبز به مصداق گامی مثبت در راستای اعتمادسازی از سوی حاکمیت قلمداد خواهد شد. شما بهتر از هر کس دیگری می‌دانید که این چهره‌ها بارها و بارها بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکید کرده‌اند، پس می‌توان امیدوار بود که همین فصل الخطاب مورد توافق طرفین، دستمایه گفت و گوهای آینده قرار گیرد.

آقای مطهری

ما می‌خواهیم که به رسمیت شناخته شویم. از ما یاد کنید اما نه به عنوان فتنه‌گران که ما تنها معترضیم. ما سوگواران جنبشی وابسته و مدفون شده نیستیم. ما آزادی خواهان مستقلی هستیم که جنبش پویای ما با گذشت 20 ماه سرکوب و فشار همچنان رو به رشد و بلوغ است. ما را فریب‌خورده ندانید که ما پرسش‌گریم. ما را اقلیت ناچیز نشمرید که ما بی‌شماریم حتی اگر در نگاه شما اکثریت نباشیم و در نهایت اینکه از آزادی رهبران و دیگر همراهان دربند ما حمایت کنید، ما نیز از حکمیت شما استقبال خواهیم کرد.

با سپاس از توجه شما و به امید بازگشت به آرامشی که مصالح کشور و ملت را در بر بگیرد

گروهی از وبلاگ نویسان سبز

امیر
شوایک
راز سر به مهر
نثر منصور
DIGIRAZ
تمرین دموکراسی
تنها مورچه بلاگر
اوپانیشه
فعلا بی نام
آرزوهای یک دکتر کوچولو
گاه نوشت های یک فمنیست
سبز

وسوسه ای به نام بودن
رود
حرف حساب
اسپینوزا
حمزه غالبی
مجمع دیوانگان
یغما
زیستن در کله‌ی
تباه‌شده‌ی یک اسب

ضد دروغ
دختر خورشید
لیبرالیسم
لیبراسیون
کرگدن تنها
دالان سبز
بیگانه
Herrblum
امید 20
مرثیه های خاک
آرش حسینی پژوه
ورق پاره های زندان
فرصتی برای گفتن
عینک آفتابی
شهروندنگار
غزل
Chambezi
نرگس شیرازی
قلمدان
خرابی
ما هم آدمیم...
دلقک ایرانی
زندگی ایرانی