صفحات

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

نقدی بر ناقض حقوق بشر بودن اسلام

وقتی از اسلام نام می بریم ابتدا باید مشخص کنیم کدام اسلام؟ نصر حامد ابوزید نواندیش دینی از اهالی مصر است. وی دارای دیدگاه هایی در مورد نحوه ی رویکرد عقلانی در تفسیر قران است که در متن حاضر نیز با همین رویکرد سعی در پاسخ گفتن به برخی شبهات مطرح شده علیه اسلام دارد. او معتقد است هنگام صحبت از اسلام ما حداقل با سه حوزه روبه رو می شویم: اول، متون اولیه اسلام شامل قرآن و سنتهای معتبر پیامبر، دوم، اندیشه های اسلامی با تفاسیر متفاوت از متون اولیه که در چهار حوزه بحث اسلامی شامل فقه، الهیات، فلسفه و عرفان جای می گیرند و سوم، چگونگی حضور اجتماعی-سیاسی اسلام در جوامع مسلمان با سوابق اجتماعی و تاریخی متفاوت. شکی نیست که همواره بین ایده آلهای ارایه شده و اجرای آنها در هر نظامی همانند تفاوت بین تئوری و تجربه اختلاف بوده است. اسلام هم از این واقعیت مستثنی نیست.

وی معتقد است به هنگام برخورد اسلام با مفاهیم مدرنیته سه حالت به وجود می آید: اگر بخواهیم اسلام را مدرن نشان دهیم ممکن است تعالیم راستین اسلامی را فراموش کنیم. اگر بخواهیم مفاهیم اسلامی را با مدرنیته قیاس کنیم ممکن است نسبت به دین سرخورده شویم و البته اگر بخواهیم تماما نفی مدرنیته کنیم، دچار بنیاد گرایی می گردیم. تمام این سه اتفاق زمانی رخ می دهد که ما حوزه های متفاوت دین را که ذکر آن رفت فراموش کرده و فی المثل کشورهای اسلامی را مترادف اسلام بدانیم.

نصر حامد ابوزید معتقد است که اسلام راستین قرآن و روایات معتبر است (حوزه ی اول) و بقیه نتایج اسلام اند که نمی توانند یکتا باشد. در همین جاست که او قران را یک محصول فرهنگی می داند که خود فرهنگ ساز شده است. برای فرهنگ سازی باید در قلب نفوذ کرد و چون اسلام به گواهی تاریخ در قلبها نفوذ کرد توانست تحت نام اسلام این مهم را انجام دهد. تفسیر قرآن در طول تاریخ می تواند بر مبنای فرهنگ های جدید انجام شود. چرا که عرب صدر اسلام با فرهنگ و زبان خود قرآن را فهمید و در زندگی اش به کار برد. (برای درک عمیق تر از بحث پیشنهاد می شود حتما به کتاب "رويكرد عقلاني در تفسير قرآن" به قلم خود نصر حامد ابوزید مراجعه شود چرا که این برداشت شخصی نگارنده از عقاید او می باشد.)

آنچه در زیر می خوانید تفسیر ابوزید از برخی آیات قرآن در مواجهه با مسئله ی حقوق بشر است.

***

هرگاه درباره حقوق بشر و اسلام، فرهنگ و اندیشه اسلامی و حتی جوامع اسلامی بحث می شود همواره صريحاً و يا تلويحاً موضوعات مشخصی نظیر وضعیت غیرمسلمانان و زنان در جوامع اسلامی، مجازاتهای اسلامی، برده داری و جهاد به میان آورده می شوند. من در این مقاله بیشتر به موضوع غیرمسلمانان و جهاد خواهم پرداخت. امیدوارم نوشته حاضر نمونه ای باشد از آنچه که در متون اوليه اسلام راجع به موضوع بسيار گسترده حقوق بشر آمده است.

در آغاز بايد توجه كرد كه نقض حقوق بشر در بسياري از كشورهاي اسلامي آنچنان عادي و تكراري شده است كه گاهي اوقات اكثر نخبگان نيز كه داعيه نگراني راجع به موضوعاتي نظير آزادي مطبوعات، آزادي بيان، آزادی پژوهش هاي دانشگاهي، آزادي تشكيل احزاب سياسي و غيره را دارند، به آن كم توجهي نشان مي دهند. آنچه من مي خواهم تاكيد كنم اين است كه هر لحظه بسياري از حقوق ابتدايي و حياتي افراد معمولی، مخصوصاً شهروندان كم سواد، به سادگي زير پا گذاشته مي شود، بدون اينكه به حوزه توجه عمومي آورده شود. چرا كه اين شهروندان نه به يك بدنه سياسي متصل هستند و نه به مطبوعات دسترسي دارند و احتمالاً چيزي در مورد حقوق بشر نشنيده اند و حتي نمي دانند معناي «بشر بودن» چيست؟

خارج از دنياي اسلام و جایی که نام مودبانه «در حال توسعه» را به آن داده اند، «دنیای توسعه یافته» باید توضیح دهد که معني واژه «بشر» در متون سیاسی اش چيست؟ آيا ساکنان اسرائيل از لبناني ها «بشرتر» هستند؟ آيا شایستگی آمريكایی ها براي زندگي بیشتر از ساکنان عراق است؟ اين نمونه ها برای نشان دادن این واقعیت است که متاسفانه نقض حقوق بشر بيشتر قاعده و قانون است تا استثنا. «دفاع از حقوق بشر» نبايد به عنوان اسلحه اي سياسي صرف عليه «برخي كشورها» و «گروهها» استفاده شود ولی در برابر نقض آن توسط برخي ديگر سیاست بی تفاوتی اتخاذ شود.

همانند دنياي مدرن، در اسلام نیز همواره فاصله زيادي بين تئوری و واقعیت وجود داشته است. آموزه هاي آرمانگرايانه اسلام متناسب با موقعيت هاي سياسي و اجتماعي مشخص، جهت تعديل و اصلاح، تفسير و تفسير مجدد شده است. اگر با موضوع وضعيت غير مسلمانان شروع كرده و روش توضيح داده شده در بالا [آنچه نگارنده در مقدمه سعی در توضیح آن داشت] را به كار گيريم، درخواهيم يافت كه آموزه اصيل اسلام، تساوي تمام انسان ها بدون توجه به نژاد، رنگ، مذهب و يا جنسيت است. در قرآن به صورت واضح بيان شده است كه:

خدا همه بشر را از يك تن (اصلاح) آفريد و «جفت» او را نيز از «همان» تن خلق كرد و از آن دو تن خلقي بسيار در اطراف عالم پراكنده ساخت. (سوره نسأ، آيه ۱)

بنابراين انسان ها از نر و ماده آفريده شده و به صورت قبايل و ملت هاي مختلف درآمده اند تا همديگر را بشناسند. علاوه بر اين«تساوي واقعي» خدا به انسان امتياز ويژه داده و او را اشرف مخلوقات خود قرار داده است.

تا زماني كه جنگي عليه مسلمانان آغاز نشود، تساوي مذهب هاي مختلف در اسلام تضمين اساسي شده است، كه البته در اين صورت نيز بايد شرايط جنگي در نظر گرفته شوند. اين شرايط جنگي بايد تنها به عنوان آموزه هاي تجربي- تاريخي استثنایی فهميده شوند. اجازه بدهيد براي اثبات تضمين واقعي آزادي عقيده در اسلام آياتي از قرآن را نقل كنم:

البته هر كس از گرويدگان به اسلام و فرقه يهوديان، ستاره پرستان (صابئين) و نصاري كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و نيكوكار شود هرگز (در دو جهان) او را ترس (از آنچه پيش آيد) و اندوهي بر آنچه از او فوت شود نخواهد بود (سوره مائده، آيه 69 ترجمه از الهي قمشه اي)

حتي برگشتن به كفر پس از پذيرش اسلام و تغيير مذهب نيز در اسلام جزو آزادي هاي فردي و از اختیارات انسان شمرده شده است. البته طبيعي است كه در يك متن مذهبي مثل قرآن، مجازاتي براي تغيير مذهب و عقيده بيان شود، اما نکته اینجاست كه [با وجود تهدید] هيچ مجازات فوري اي براي آن ذكر نشده است. اينچنين مجازات هايي مجدداً توسط فقه مطرح و به دين اضافه شده است. در اينجا نيز مراجعه به قرآن به روشن شدن بحث كمك مي كند.

در سوره توبه، كه كل مفهوم جهاد (جنگ مقدس) و جزيه به عنوان ضروريات ديني از آن برداشت شده، آمده است كه هرجا مشركي يافته شد، بايد كشته شود.

اگر يكي از مشركان به تو (محمد) پناه آورد، به او پناه ده تا مگر كلام خدا را بشنود و پس از آن او را به جاي امن برسان. (سوره توبه)

اما اگر صرفاً، روايت دروني و مفهوم زباني اين سوره در نظر گرفته شود، بسيار واضح مي شود كه مراد از اين آيه صرفاً يك تهديد است. رفتار پيامبر پس از فتح مكه خود دلیلی محکم علیه تفسیرهای تحت اللفظی و ظاهری این آیه است. او به سادگي مردمان مكه را بخشيد و برايشان از خدا طلب مغفرت كرد. هيچ سندي مبني بر كشتار جمعي به وسيله مسلمانان صدر اسلام در تاريخ ثبت نشده است و اين بدان معني است كه مسلمانان اوليه نيز آن آيه به خصوص را به عنوان يك واجب عيني تلقي نكرده اند.

جزيه تنها اجبار اضافه شده براي غير مسلمانان است که در مستعمرات جديد فتح شده به وسیله مسلمانان برای آنان وضع شد. البته مطابق فهم عمومی از نص قرآن اجبار در پرداخت جزيه فقط محدود به اهل كتاب نيست بلكه شامل تمام غير مسلماناني است كه:

به خدا و قيامت اعتقاد ندارند، حرام خدا و پيامبرش را محترم نمي شمارند و به اين حقيقت روي نمي آورند. (سوره توبه)

درواقع جزيه از دیدگاه فقهی يك ماليات اضافي براي غیرمسلمانانی است كه اجازه نداشتند وارد ارتش شوند [و اين به معناي تبعيض مذهبي نيست] كه اگر تبعيض مذهبي بود زنان، كودكان و سالخوردگان و روحانيان از پرداخت جزيه مستثني نمي شدند. اين استثنا قائل شدن به معني آن است كه هر گاه در يك كشور چند مذهبي نظير مصر، تمام شهروندان از نظر خدمت ارتش با هم برابر باشند، دیگر نمی توان مدعی پرداخت جزیه توسط غیرمسلمانان شد. چنین ادعایی علاوه بر تضاد آشکار با آموزه های راستین و اصیل اسلام برخلاف عقل نیز میباشد.

اسلام نه دين تبعيض است و نه دين آزار و شكنجه. در اسلام قيم مآبي وجود ندارد. اما متاسفانه ركود فرهنگي، سياسي و اجتماعي در جوامع مسلمان باعث كج فهمي آموزه هاي اسلام شده و به ارزش هاي آن آسيب جدي وارد كرده است. اما نبايد فراموش كنيم كه حتي با وجود روشنگري و مدرنيته غرب، حقوق بشر كاملاً بشري نيستند. بنابراين حقوق بشر به جاي غربي شدن بايستي بشري تر شوند.

۱ نظر:

ArmanParian گفت...

سلام رفیق
اگر یادداشت من در مورد دکتر سروش باعث عصبانیت شما شده (که می دونم شده) واقعا از این بابت پوزش می خوام. باور کنید به خوبی می تونم حس شما رو درک کنم، چون من هم نسبت به برخی افراد و یا اندیشه ها حس ویژه ای دارم. در عین حال امیدوارم این را هم باور کنید که من به هیچ وجه به قصد توهین آن عبارت را ننوشتم؛ هنوز هم باور دارم که دکتر سروش از راه دین ارتزاق می کند؛ حال می خواهد به اندازه تمام روشنفکران جهان اطلاعات و مدارک و مدارج تحصیلی داشته باشد یا نداشته باشد؛ اینها فرقی در ماجرا ایجاد نمی کند؛ اگر همان پست را بخوانید یک دوست دیگر مثالی زده که من جواب آن را هم ندادم چون واقعا نمی خواستم این بحث ادامه پیدا کند؛ اما با استفاده از همان مثالی که برای رد ادعای من مطرح شده من بر صحت ادعای خودم تاکید می کنم؛ این دوست برای نشان دادن تفاوت روشنفکر مذهبی (که من هنوز به آن اعتقاد ندارم) با روحانی مثال پزشک و محقق بیماری شناسی را زده است. سپس مدعی شده پزشک به بیمار شدن افراد نیازمند است تا ارتزاق کند؛ اما زیرکانه از اشاره به این مسئله فرار کرده است که حتی محقق هم به بیماری نیاز دارد تا در مورد آن تحقیق کند و از این راه ارتزاق کند.
گمان می کنم برداشت واقع بیناه تر از صحبت های من نباید نوعی حمله به دکتر سروش باشد، بلکه باید آن را به نوعی دفاع از جامعه روحانیت قلمداد کنیم هرچند که خودم هم از چنین کاری متعجب خواهم شد!
به هر حال من همچنان تاکید می کنم قصد رنجاندن کسی را نداشتم؛ به ویژه از دوستان سبز.
در ضمن من یکی که در انتظار انتشار داستان های شما در وبلاگتان خواهم ماند.
موفق باشید.