صفحات

۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

می کشم آنکه ...

عاشورا که تمام شد، ما شدیم لشکر حسین و آنها یزیدیان تاریخ!

فردایش هم در جواب، امام جمعه ای از مشهد آمد تا ما را پیاده نظام شیطان و خودشان را یاران الله بخواند و بگوید این جنگ، جنگی قطعی است.

خلاصه وضعیت غریب است. و دقیقا در این غربت ایران و در این یکی از پرشمار نقاط عطف تاریخ معاصر، می پردازم به نقد جنبش خودم، جنبشی که در حد خودم برایش زحمت کشیده ام و امروز از آینده اش می ترسم و این را حقی می دانم که نقدش کنم...

بعد ها بیشتر از این متن، در این رابطه می نویسم اما الان با همین اندک آغاز می کنم، که هر وقت رسیدید به صحیح بودن حرفی آنرا بی لکنت زبان بگویید و هیچگاه حقیقت را پیش مصلحت ذبح نکنید.

می گویند 4 نفر سپس می گویند 5 نفر، 8 نفر، امروز هم که گویا 38 نفر! با این افزایش اعداد مشکل اصلی ته دلمان است، که خوشحال می شود.

- که عجب ددمنش است این دشمن. حال بیشتر توجیه داریم برای مبارزه!

- مگر قبلا علتی نداشتیم؟ از سر سیری آمده بودیم...

- خیر حال واضح تر شده است ظلم شان، جنبش همه گیر می شود اگر همه بفهمند!

- مگر ادعای مان نبود اینکه این جنبش فراگیر است، محدود به طبقه ای نیست. این حرف ها نیست... من می گویم اصلا برای ما چه تفاوتی می کند یک نفر یا 1000 نفر.

قبل تر نگاه کنید می گویند 72 شهید راه سبز! چه عدد تاریخی را انتخاب کرده است خدا برای اثبات حقانیت جنبش ما، به ما!!!

به افزایش آمار شهدایمان مفتخر نباشیم، که حقیقت را همان دیکتاتور کمونیست روسی، استالین، گفته است،

" مرگ یک نفر فاجعه است و مرگ یک میلیون نفر تنها یک آمار! "

افزایش این آمار چه سودی جز بستن چشمهایمان برای ما و چه زیانی جز سو استفاده از احساسات ما برای غرب و حکومت، هردو و هر یک به شیوه ی خود، دارد. ما شکست خورده ایم در این سود و زیان چند سویه!

نگویید نگفتن از خون ریخته شده بی حرمتی است به آن خون و به آن هدفی که خون برایش ریخته شد! که من هرگز این چنین سخنی نگفتم. که معتقدم برخی جای ها افشا گری باید کرد. که معتقدم خون به ناحق ریخته شده آنچنان که علی (ع) به مالک اشتر گفت سبب کوتاه شدن عمر حکومت می شود و این خود خون است که تاوان از خون ریزان می گیرد. می خواهم شعار "می کشم می کشم آنکه برادرم کشت" را مورد تامل قرار بدهم. بگویم اگر ما مرادمان کشتن شده است پس تفاوتی بین یک نفر و صد نفر نمی کند. خواهری از ما گرفتند یا چندین برادر! تفاوتی ندارد...

در نهایت می خواهم بگویم، گرچه سخت است و خدایا تو نیز می دانی که چقدر سخت است، کشتن اشتباه است. چه کشتن دشمن چه آنکه حتی مثلا سی سال خونمان در شیشه کرده است و چه آنکه قاتل برادرمان است.

می خواهم بگویم احساسات، جنبش مان را، که برایش وقت گذاشته ایم، آینده مان را به خطر انداخته ایم، باتون و اشک آور خورده ایم، خون داده ایم و ... منحرف نکند. همین.

ان شاءالله

۱ نظر:

پروانه کوچولو گفت...

مثل همیشه عالی بودو تفکر برانگیز.
مخصوصا جمله ی استالین:-<