چند تا از مینیمال هام (داستان های خیلی کوتاه) رو می زارم برای شروع...
_____________
رضایتی که من دوست ندارم ...
سکوت آنها مرا اذیت می کرد.
هوا خوب بود، اما سکوت آنها به هیچ عنوان!
باد وقتی وزید، احتمالا هم احساس من شده بود،
و برگ ها شروع به پچ پچ کردند.
_____________
نام
آه من این نام را دزدید ه ام!
از آنها اجازه هم نگرفته ام.
به محفل خصوصیشان دعوت شدم و این نام را دزدیدم و دیگر به آنجا برنگشتم. آنها از من ناراحت خواهند شد.
من خیلی کثیفم. چند روزی است حمام نرفته ام ...
_____________
تنبل است!
تنبل است،
دست راستم را می گویم.
در آینه خود را زرنگ نشان می دهد،
اما من فریبش را نمی خورم
کمتر محتاجش شده ام،
چون تنبل است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر